loading...
حجه الابلاغ
منوی وبلاگ

سجاد سحرخوان بازدید : 43 پنجشنبه 19 شهریور 1394 نظرات (0)
نقد و تحلیل امیرمؤمنان (ع) از حكومت های پس از پیامبر (ص) 3
منابع مقاله: مجله درسهایی از مكتب اسلام، شماره 4 (سال 82)، ؛


در دو بخش گذشته این سلسله بحث ها، انتقادهای امیرمؤمنان علیه السلام را نخست در قالب نقد عام «مربوط به سه خلیفه قبلی» و سپس بخشی دیگر از آن را كه در قالب نقد خاس «مربوط به خلیفه اول» است، از نظر خوانندگان گرامی گذراندیم، اینك دنباله بحث نقد خاص علیهم السلام

ب. نقدها و تحلیل های خاص

قبلا گفتیم كه نقدهای امیر مؤمنان علیه السلام به صورت عام، و مربوط به همه خلفا است و بخشی دیگر خاص و مربوط به هر یك از آنان می باشد. اینك در این جا به نقد امام در مورد عملكرد خلیفه اول می پردازیم:

بی شك هیچ كس در نقدها و تحلیل های عام و خاص، همانند امیرالمؤمنین علیه السلام خالص و مخلص نبوده است. دلسوزی و اخلاص، در رفتار و گفتار امیرالمؤمنین علیه السلام كاملا متجلی است. آنچه در تقویت دین، بیان و عمل كرد و آنچه در نقدها و تحلیل های عام و خاص بر زبان آورد، نه از سر تعصب و جهل بود و نه به جهت حرص و حسد و بدبینی. یار دیرینه اسلام و كسی كه به حكم قرآن، نفس پیامبر صلی الله علیه و آله است، هدفی جز تقویت دین و مبارزه با ضعف ها و انحرافها نداشت. به همین جهت با رعایت مصالح عالیه اسلام دوران بیست و پنج ساله خلافت را زیر ذره بین نقد و تحلیل خیرخواهانه قرار داد، بلكه هر یك از خلفای سه گانه را هم با انتقادات واقعی و حق خواهانه خود مورد سؤال و چون و چرا قرار داد، تا انسانهای بصیر و حق جو، راه را از چاه بشناسند و اسیر شهرت و سبقت برخی از افراد نشوند.

به این ترتیب سزاوار است در مورد هر سه خلیفه پاره ای از نقدها و كلمات حضرت را مورد بررسی قرار دهیم. بازهم تكرار می كنیم كه مستند ما فقط نهج البلاغه است.

1. درباره خلیفه اول

ابوبكر كه در سن پیری به خلافت رسید و در حقیقت، نردبان به قدرت رسیدن عمر و عثمان بود، از دیدگاه امیرالمؤمنین علیه السلام بر او چند انتقاد وارد است:

الف. علم به شایستگی علی علیه السلام.

او می دانست كه هیچ كس جز علی علیه السلام شایسته خلافت نیست. این مطلب را، هم از راه نصوص نبوی صلی الله علیه و آله به دست آورده بود و هم از راه شناختی كه از شخصیت بی همتای امیرالمؤمنین علیه السلام داشت. به همین جهت است كه حضرت درباره اش فرمود:

«اما والله لقد تقمصها ابن ابی قحافة و انه لیعلم ان محلی منها محل القطب من الرحی ینحدر عنی السیل و لا یرقی الی الطیر...» (1).

«به خدا، ابوبكر جامه خلافت را به تن كرد؛ حال آنكه او به طور قطع می دانست كه جایگاه من نسبت به خلافت، همانند جایگاه قطب، نسبت به آسیاست. علوم و معارف از سرچشمه فیض من سرازیر می شود و پرنده، در فضای بی كران علم و دانش من به اوج می رسد...».

ب. كارهای ضد و نقیض

ابوبكر در دوران خلافت خود از مردم می خواست كه بار مسؤولیت خلافت را از دوش او بردارند و بر دوش كسی بگذارند كه شایسته است. او می گفت: «اقیلونی فلست بخیركم و علی فیكم» (2). «عقد بیعت خود را فسخ و مرا رها كنید كه من با بودن علی در میان شما بهترین شما نیستم».

اما همین كه وفاتش نزدیك شد، با یك اقدام عجیب، وصیت كرد كه بعد از مرگ او، عمر خلیفه است.

امیرالمؤمنین علیه السلام با تعجب می فرماید:

«.. فیا عجبا، بینا هو یستقیلها فی حیاته اذ عقدها لآخر بعد وفاته...» (3).

«شگفتا، درحالی كه او در دوران حیاتش فسخ خلافت را از مردم درخواست می كرد، خلافت را بعد از وفات برای دیگری منعقد كرد».

آیا درخواست فسخ بیعت به خاطر مردم فریبی بود؟ آیا واقعا تحت تاثیر ملامت وجدان قرار داشت؟ آیا او در فشار دو عامل متضاد درونی و بیرونی قرار داشت؟ آیا عامل درونی، او را به استعفا و عامل برونی، او را به ادامه كار و آن وصیت غیر عادلانه، وامی داشت؟ اینها سؤالاتی است كه جواب آنها آسان نیست. هرچند احتمال عوام فریبی قوی تر است.

ج. تقسیم قدرت!

معلوم می شود در باطن، میان اولی و دومی قرار و مداری بوده كه با دستیاری یكدیگر و با استفاده از نفوذ ظاهری و موقعیت اجتماعی، خلافت را میان خود تقسیم كنند و پس از آنكه از زندگی مایوس شدند، نگذارند از چنگ جریانی كه آنها را پشتیبانی كرده، خارج گردد.

امیرالمؤمنین علیه السلام در نقد دیگری بر ابوبكر - كه البته عمر را هم شریك می داند - می فرماید:

«.. لشد ما تشطرا ضرعیها...» (4) «... آری درحالی كه شتر خلافت از آن دیگری بود، آنها دو پستان آن را محكم چسبیده و هركدام، یكی را می دوشیدند و می نوشیدند و از آن، كام می گرفتند...».

به راستی كه چه برادروار، به خلافت چسبیده و با یكدیگر تقسیم كرده، صاحب و وارث اصلی را كنار می زدند! آیا این مطلب، دلیل اینكه استعفای ابوبكر، برای ظاهرسازی و عوام فریبی و تحكیم پایه قدرت خود و بعدیها بوده، نیست؟!

د. ظلم آشكار

معاویه در نامه ای جسارت آمیز، حضرت را ملامت كرد كه او را به زور می كشیدند و به سوی مسجد می بردند تا از او بیعت بگیرند. حضرت در پاسخی دندان شكن به او نوشت:

«... و لعمر الله لقد اردت ان تذم فمدحت و ان تفضح فافتضحت و ما علی المسلم من غضاضة فی ان یكون مظلوما ما لم یكن شاكا فی دینه و لا مرتابا بیقینه...» (5).

«.. به خدا سوگند، تو می خواستی نكوهش كنی، ولی ستایش كردی و می خواستی رسوا كنی، ولی رسوا شدی. بر مسلمان - مادامی كه در دینش شك؛ و در یقینش تردید نباشد - نقص و عیبی نیست كه مظلوم باشد...».

مطابق این بیان، علی علیه السلام مظلوم است. چه كسی به او ظلم كرده است؟ قطعا دستگاه خلافت ظالم است. البته اولی، در این ظلم تاریخی تنها نبود. چنانكه علی هم در مظلومیت، تنها نبود. مگر ممكن است همسر گرامی و دوستان وفادار و متعهد و فرزندان عزیزش در مظلومیت او شریك نباشند؟ ولی در آنچه رخ داده، محور مظلومیت، علی و محور ستمگری اولی است. او اگر راضی به این ظلم نبود، باید جلوگیری می كرد و اگر نمی توانست باید از خلافت كناره می گرفت. آنهم نه به تعارف و ظاهرسازی و عوام فریبی؛ بلكه به جد. مگر معاویه دوم، فرزند یزید خونخوار و جنایتكار، از خلافت ظالمانه كناره گیری نكرد؟ با كناره گیری او هیچ اتفاقی نیفتاد. بعضی از امویان مروانی كه در صف انتظار، معطل بودند، خوشحال شدند و برخی، از قبیل مادر و نزدیكانش ملامتش كردند (6). هر زمامداری مسؤول ظلمها و اجحافات اطرافیان خویش است، مگر اینكه آنها را مجازات كند و اگر ناتوان است، كنار برود!

سرانجام توطئه های چندین ساله به ثمر رسید. آنكه هموار كننده راه خلافت دومی و سرانجام سومی و بنی امیه بود، وفات یافت و بدون هیچ تشریفاتی خلافت را به خلیفه دوم منتقل كرد. گویی از اول هم خلیفه، عمر بود و ابوبكر، بهانه ای بیش نبود. در خلافت این خلیفه ها خدا و پیامبر نقشی ندارند. اگر در خلافت ابوبكر، مردم نقش بسیار ضعیفی داشتند، در خلافت دومی، مردم هیچ نقشی ندارند. چه كسی جرات داشت كه خشونتها و بدزبانیهای او راتحمل كند و زبان به مخالفت بگشاید؟

اكنون به مطالعه نقدها و تحلیلهای امیرالمؤمنین علیه السلام درباره خلیفه دوم می پردازیم:

خشونت

خشونت، غیر از قاطعیت است. قاطعیت با لینت و نرمخوئی سازگار است، ولی خشونت با لینت و نرمخویی سازگار نیست. خلیفه دوم مظهر خشونت و علی مظهر قاطعیت بود. گناه این حاكمیت خشونت بر دوش ابوبكر است. از اینرو حضرت فرمودند:

«فصیرها فی حوزة خشناء یغلظ كلمها و یخشن مسها» (7).

«خلیفه اول خلافت را در حوزه ای خشن قرار داد كه سخنش درشت و نزدیك شدنش رنج آور است».

او با این كار خود محرومیت مردم را از قاطعیت علوی كه در عین حال، توام با دلسوزی و مهربانی و گذشت بود، استمرار بخشید و خشونت بی سابقه ای را بر جامعه اسلامی حاكم ساخت.

لغزش

نتیجه طبیعی خشونت، لغزش و اشتباه است. اشخاص خشن نمی توانند با عقل و درایت كار كنند. حكومت این قبیل افراد، خطرناك است. آنها با تصمیم گیریهای عجولانه و احكام سخت گیرانه ای كه صادر می كنند، برای دولت و مردم، مشكل آفرین خواهند بود. خلیفه دوم در واقعه ای حكم كرد كه زن زناكاری را كه محصنه و حامله بود، سنگسار كنند. او با این حكم خشونت آمیز خود، طفل معصوم و بی گناهی را در معرض قتل قرار داده بود. امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمودند: اگر زن گناه كار است، طفل چه گناهی دارد؟. او گفت: «لولا علی لهلك عمر» (8). «اگر علی نبود، عمر هلاك می شد». و از حكم خود باز گشت.

از اینگونه تندرویهای خشونت آمیز كم نبوده است به این جهت، حضرت فرمودند: «یكثر العثار فیها و الاعتذار منها» (9) «لغزشهایش بسیار و عذرخواهیش فراوان بود».

عدم اعتدال

بدیهی است كه خشونت با اعتدال سازگار نیست. آدم خشن، بی جهت عصبانی و بدون دلیل آرام می گیرد. تعادل در رفتار و گفتار و اعتدال در زندگی، شایسته و در خور كسانی است كه از درشتخویی، غفلت، خشونت و سختگیری به دور باشند.

خلیفه دوم چنین نبود و به همین جهت، دوست و دشمن از او گریزان بود.

امیرالمؤمنین علیه السلام این حالت خلیفه دوم را با تشبیهی زیبا اینگونه بیان كرده است:

«فصاحبها كراكب الصعبة، ان اشنق لها خرم، و ان اسلس لها تقحم» (10). «صاحب حوزه خشن خلافت به كسی مانند است كه بر شتری سركش سوار است. اگر مهار شتر را سخت بگیرد، بینی شتر پاره می شود و اگر رها كند، به رو افتد و هلاك شود».

شرایط زمامداران خشن، همین است. نه از سختگیری طرفی می بندند و نه از آسان گرفتن. سختگیری آنها مردم را درهم می كوبد و خونهای ناحق را جاری می سازد و سهل گرفتن آنها موجب سقوط و هلاكتشان می شود.

گرفتاری مردم

نتیجه عوامل سه گانه قبل یعنی خشونت لغزش و عدم اعتدال، گرفتاری و بدبختی و انحراف مردم از صراط مستقیم زندگی بود. مگر نه این كه مردم به دین ملوك خویشند؟ چگونه می توان انتظار داشت كه تبعات خشونتها، ندانم كاریها و افراط و تفریطهای حكومت، بر مردم فرود نیاید؟ در حقیقت همه بدبختیهای حكومت، دامنگیر مردم می شود. به همین جهت است كه حضرتش فرمودند:

«فمنی الناس لعمر الله بخبط و شماس، و تلون، و اعتراض» (11). «سوگند به خدا كه مردم گرفتار خبط، اشتباه، تلون و انحراف شده اند».

تشكیل شورای شش نفری

خلیفه دوم با تشكیل شورای شش نفری به طور دقیق، زمینه را برای خلافت عثمان فراهم كرد. حضرتش از این شورا، دل پرخونی دارد. از این رو می فرمایند: «فیا لله و للشوری متی اعترض الریب فی مع الاول منهم، حتی صرت اقرن الی هذه النظائر، لكنی اسففت اذا اسفوا و طرت اذا طاروا، فصغی رجل منهم لضغنه، و مال الآخر لصهره، مع هن و هن الی ان قام ثالث القوم» (12).

«بار خدایا از تو یاری می طلبم، برای شورایی كه تشكیل شد، چگونه با اولی آنها مورد شك و تردید واقع شدم، تا آنجا كه با این افراد قرین گشتم، ولی در فراز و نشیبها از آنها پیروی كردم (و به خاطر مصلحت امت اسلامی صبر و تحمل پیشه خود ساختم) یكی به خاطر كینه دیرینه اش از راه راست منحرف شد (سعد بن ابی وقاص) و دیگری به خاطر دامادش به بی راهه رفت (عبدالرحمان بن عوف) و دو نفر بدنام زشت كردار (یعنی طلحه و زبیر كه خلیفه دوم اولی را به تكبر و دومی را به خست متهم كرد) تا اینكه سومی برخاست».

از آنجا كه درباره این شورای شش نفری و در حقیقت باید بگوییم شورای سه نفری، اشاراتی داشته ایم، بیشتر از این توضیح نمی دهیم.

پی نوشت:

1) فیض الاسلام، ترجمه و شرح نهج البلاغه، خطبه 3 (شقشقیه)، ص 46.

2) همان، ص 408.

3) همان، خطبه 3، ص 47.

4) همان.

5) همان، ص 898، نامه 28.

6) تتمة المنتهی، (كتابفروشی مركزی)، ص 48.

7) خطبه 3، ص 47.

8) همان، ص 49.

9) همان، ص 47.

10) همان، ص 47 - 48.

11) همان، ص 48.

12) همان، ص 49.

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    مهم ترین عامل شکستن بیعت مردم بعد از غدیر چه بوده؟
    مهم ترین عامل فاجعه بزرگ منا چیست؟
    پیوندهای روزانه
    وبلاگ نویسی



    آمار گیر وبلاگ
    آمار سایت
  • کل مطالب : 237
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 21
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 57
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 5
  • بازدید ماه : 1,082
  • بازدید سال : 3,283
  • بازدید کلی : 51,067
  • تولیدات وبلاگ

    روز شمار غدیر