loading...
حجه الابلاغ
منوی وبلاگ

سجاد سحرخوان بازدید : 55 پنجشنبه 19 شهریور 1394 نظرات (0)
نقد و تحلیل امیرمؤمنان (ع) از حكومت های پس از پیامبر (ص) (1)
منابع مقاله: مجله مكتب اسلام، شماره 2 (سال 82)، ؛


در این سلسله بحث ها، نقد امیرمؤمنان علی علیه السلام از عملكرد خلفای قبلی، در دو بخش مورد بررسی قرار می گیرد:

1 . نقدها و تحلیل های عام .

2 . نقدها و تحلیل های خاص .

در این شماره بخشی از نقدهای عام، زیر چند عنوان از نظر خوانندگان گرامی می گذرد:

ویژگی های یك ناقد

هر حكومتی در خور نقد است; چراكه از راه نقد و تحلیل است كه نقاط ضعف و قوت حكومتها به دست می آید . در نتیجه، هم مردم آگاهی بیشتری پیدا می كنند و در انتخاب زمامداران و مسئولان آگاهانه تر گام بر می دارند و هم زمامداران و مسئولان امور، می توانند با استفاده از كوله بار سنگین تجارب گذشتگان، در كار خود موفق تر و كامیاب تر باشند .

ناقد و تحلیل گر باید از دو ویژگی مهم برخوردار باشد: یكی; بی طرفی كامل و دوری جستن از هرگونه طرفداری، تعصب، عداوت و كینه . دیگری; آشنایی و احاطه كامل بر تمام ابعاد، مقدمات و نتایج آنچه مورد نقد و تحلیل قرار می دهد .

چنین كسی حق دارد هر حكومتی را كه در مورد آن شناخت كاملی دارد، زیر ذره بین نقد و تحلیل قرار دهد، حتی حكومت معصوم علیه السلام . چه مانعی دارد ناقدی آگاه و بی طرف حكومت مبارك نبوی صلی الله علیه و آله و حكومت مقدس علوی علیه السلام را هم نقد كند، تا معلوم شود حكومت معصوم بر غیر معصوم چه مزایایی دارد; آیا حكومت معصوم در آخر زمان، برآورنده تمام ایده های عالی انسان ها هست یا نیست؟ صدالبته كه به اعتقاد پیروان اهل بیت (كه واقعیت و حق هم است)، حكومت معصوم علیه السلام برآورنده تمام نیازها است .

خوشبختانه امیرالمؤمنین علیه السلام باب نقد حكومت های پس از پیامبر صلی الله علیه و آله را گشوده و در نهایت دلسوزی، نقاط ضعف را گوشزد كرده و نشان داده كه مشكلات سه حكومت پیش از وی، بر دوران پنج ساله خلافتش سایه افكنده و جنگ های خانمان برانداز، ناكسین، قاسطین و مارقین را سبب شده است (1) .

متاسفانه در میان امت میلیاردی اسلام، بسیارند كسانی كه نقد حكومت خلفا را برنمی تابند و چشم و گوش خود را بر روی خواندن و شنیدن هر نقدی بسته اند . خواه نقد حكومت سه خلیفه اول و خواه نقد حكومت امیرالمؤمنین علی علیه السلام .

نهج البلاغه، منبع نقدهای امیرالمؤمنین

یكی از ابعاد مهم نهج البلاغه، نقد حكومتهای پس از پیامبر صلی الله علیه و آله است . مسلمانانی كه از نقد گریزانند، از نهج البلاغه هم گریزانند . در میان اینان، هم علی علیه السلام غریب است و هم نهج البلاغه .

در این نوشتار نمی خواهیم خود، به نقد حكومت های پس از پیامبر صلی الله علیه و آله، مخصوصا سه خلیفه اول بپردازیم، بلكه می خواهیم نقدها و تحلیل های امیرالمؤمنین علیه السلام را بررسی كنیم .

منبع و ماخذ این بررسی، نهج البلاغه است; چراكه نهج البلاغه از هر روایتی معتبرتر و از هر تاریخی موثق تر است، چنانكه ابن ابی الحدید معتزلی معتقد است: نهج البلاغه به هیچ وجه قابل خدشه و اشكال نیست; قسمتی از مطالب نهج البلاغه به تواتر ثابت است و قسمتی دیگر كه به تواتر ثابت نیست، از راه وحدت سیاق و تشابه متنی با قسمت نخست، صدورش ثابت می شود . بنابراین، كل نهج البلاغه مقطوع الصدور است (2) .

پیش از آغاز بحث اصلی، مقدمتا یادآوری می شود كه: دوران خلافت سه خلیفه اول، بیست و پنج سال به طول انجامید .

در این مدت، جهان اسلام به سرعت، گسترش یافته و مردمی كه هیچ آشنایی با اسلام نداشتند، از اقوام و ملل مختلف، به اسلام گرویدند . در پی آن انتظاراتی به وجود آمد كه مسلمانان سابقه دار و دستگاه حكومت، می بایستی پاسخگو باشند . آیا اینان توانسته بودند چهره واقعی اسلام را برای دنیای آن روز ترسیم كنند یا نه؟ آیا گسترش اسلام، عامل یا عوامل بازدارنده ای نداشت؟ آیا اگر مسلمانان قدیمی و دست اندركاران حكومت، اسلام واقعی را پیاده می كردند، اسلام پنج قاره عالم را برق آسا فرا نمی گرفت؟ خلیفه دوم اعتراف كرده بود كه عبدالرحمان بن عوف، قارون این امت است (3) . در عین حال، او را در شورای شش نفری جای می دهد و اعلام می كند كه اگر در تعیین خلیفه اختلاف كردند، آن سه نفری كه عبدالرحمان در میان آنهاست، مقدم است (4) .

بدین ترتیب زمینه خلافت خلیفه سوم را فراهم می كند . با اینكه خود اعتراف كرده بود كه وی عیب بزرگش تعصب فامیلی و علاقه زیاد به قوم و خویش و قبیله است (5). مگر ممكن است كه قارون امت، به كسی جز شوهرخواهر خود رای دهد؟

بنابراین كسی كه مدت بیست و پنج سال، در تمام مشكلات با خلفا همگام بوده، هرگز به عنوان یك رقیب سیاسی با آنها برخورد نكرده، تا آنجا كه توانسته در رفع مشكلات كوشیده، خطرات را دفع كرده، با صبر و شكیبایی تمام مصیبت هایی را كه بر خود و خانواده اش وارد شده تحمل كرده، بهترین كسی است كه می تواند مسائل و مشكلات عمومی دوران خلافت سه خلیفه را بازگو كند و انحرافات را برملا سازد .

حضرتش كارنامه بیست و پنج ساله دوران خلافت هر سه خلیفه را در معرض دید و تماشای مردم معاصر و نسلهای آینده قرار داده است، تا آنهایی كه نقد خلفا را بر می تابند، منصفانه و بی طرفانه قضاوت كنند . این نقدها را در دو بخش بررسی می كنیم: بخش اول، نقدها و تحلیل های عام، و بخش دوم، نقدها و تحلیل های خاص .

بخش اول را تحت چند عنوان بررسی می كنیم:

1 . ایجاد فضای خفقان

ممكن است از راه فراهم كردن جو نامساعد و محیط خفقان، شخصی را آن چنان بایكوت كنند تا نتواند كلمه ای بر زبان آورد و شرایط حاكم را برای مردم توضیح دهد .

هنگامی كه ابوسفیان، عباس را با خود آورد كه با علی علیه السلام بیعت كند تا خلافت از خاندان بنی هاشم بیرون نرود، حضرت از بیعت با آنها خودداری كرد و فرمود:

«شقوا امواج الفتن بسفن النجاة و عرجوا عن طریق المنافرة، و ضعوا تیجان المفاخرة » (6) .

«امواج فتنه ها را با كشتی های نجات بشكافید و از راه مخالفت، بازگردید و تاج های مفاخرت و برتری جویی را از سر بردارید» .

او كه می دانست ابوسفیان، قصد خیر ندارد، بلكه می خواهد از راه تفرقه افكنی، دشمنی دیرینه خود را با اسلام آشكار كند، راه هرگونه توطئه را بر روی او بست .

امام در ادامه سخن، درباره شرایط حاكم فرمود:

«... فان اقل، یقولوا حرص علی الملك و ان اسكت، یقولوا جزع من الموت ...» (7) .

«... اگر سخن بگویم، می گویند: حریص بر حكومت است و اگر ساكت شوم، می گویند: از مرگ می ترسد ...» .

با این بیان، معلوم می شود كه نه تنها در سخن گفتن بایكوت شده بود، بلكه در سكوتش هم بایكوت شده بود . بایكوت علی علیه السلام یعنی بایكوت امت .

آیا می توان شرایطی از این دشوارتر برای كسی فراهم كرد؟ در این شرائط، صبر چنین كسی بسیار دشوار است . به همین جهت، امام علیه السلام در خطبه مباركه شقشقیه فرمود:

«فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی اری تراثی نهبا» (8) .

«. . صبر كردم، حال آن كه در دیده، خار و خاشاك و در گلو، استخوان بود . می دیدم كه میراثم به تاراج رفته است » .

از این خطبه، كه در زمان خلافتش ایراد فرمود، معلوم می شود كه او بر حكومت حریص نبوده، بلكه حریص بر حق بوده است و از خلافت; میراث به غارت رفته اش به خاطر حفظ مصالح عالیه اسلام و امت، گذشته و بر همه مصایبی كه بر او هجوم آورده، صبر می كرده است .

خلیفه دوم، هنگامی كه شورای شش نفری را تعیین كرد و زمینه را به طور قطعی برای خلافت خلیفه سوم فراهم ساخت، برای هركدام از آنها نقطه ضعفی بیان كرد، از جلمه حضرت علی علیه السلام را متهم كرد كه حریص بر امر خلافت است (9) .

معاویه هم، بعد از آن كه در مقابل حضرتش طغیان كرد، در نامه ای او را متهم كرد كه: بر خلفا ستم روا داشته است . حضرت در پاسخ وی فرمودند:

«... فان یكن ذلك كذلك، فلیس الجنایة علیك، فیكون العذر الیك » (10) .

«... اگر چنین باشد، برتو جنایتی نرفته، تا پیش تو عذرخواهی شود» .

البته حضرتش هیچ یك از نسبت های ناروا را بدون جواب نگذاشته است، برخی را در ایام خلفا پاسخ گفته و برخی دیگر را پس از آنها و در زمانی كه خفقان برداشته شده بود . تا محققین بتوانند داوری كنند و بر آنها معلوم شود كه چه كسی گرفتار حرص و حسد و ترس بوده است .

در همان خطبه ای كه در زمان خلیفه اول، ایراد شد، به عباس و ابوسفیان فرمود:

«... و الله! لابن ابیطالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه ... .» (11) .

«... به خدا سوگند كه فرزند ابوطالب، انس و علاقه اش به مرگ از انس و علاقه طفل شیرخوار به پستان مادر، بیشتر است ... .» .

2 . منزوی شدن نیروهای متعهد

حكومتی ایده آل است كه نیروهای مؤمن، مخلص، متعهد و كارآمد را جذب كند و عناصر ناكارآمد و فاقد تعهد، ایمان و اخلاص را كنار بزند .

از نظر امیرالمؤمنین علیه السلام، در دوران خلافت سه خلیفه، بزرگترین فاجعه به بار آمد و نیروهای مخلص و متعهد طرد شدند و به جای آن ها نیروهای بی ایمان، ضعیف النفس، دنیاطلب و ... بر زمام امور گمارده شدند . نمونه بارز آن معاویه است كه از سال هفدهم تا سال شصتم حكومت كرد; یعنی از سال هفدهم تا سال سی و پنجم به صورت حاكمی خودمختار در شام، تا سال چهلم در حزب قاسطین و به عنوان سركرده طاغیان و سركشان و تا سال شصتم به عنوان زمام داری مستبد و مستقل - كه خلافت را ارثی كرد و آن را تیول بنی امیه ساخت - حكومت كرد .

امیرالمؤمنین علیه السلام پس از بیعت مردم، با آن حضرت فرمود:

«. . الا! و ان بلیتكم قد عادت، كهیئتها یوم بعث الله نبیكم ...» (12) .

«. . آگاه باشید كه بلیه و گرفتاری شما، مانند روزی كه پیامبر خدا مبعوث شد، بازگشت ...» .

آن روز، مسلمانان گرفتار توطئه های كفر، شرك و نفاق بودند و می كوشیدند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و یاران مخلصش را از پای درآورند . اكنون كه علی علیه السلام (یعنی نفس پیامبر) (13) بر مسند خلافت تكیه زده، بار دیگر عقده های دیرینه گشوده شد، توطئه های گوناگون طراحی و اجرا می شود .

امام علیه السلام ادامه فرمود:

«والذی بعثه بالحق، لتبلبلن بلبلة و لتغربلن غربلة و لتساطن سوط القدر، حتی یعود اسفلكم اعلاكم و اعلاكم اسفلكم و لیسبقن سابقون كانوا قصروا، و لیقصرن سباقون كانوا سبقوا ...» (14) .

«سوگند به آن خدایی كه پیامبرش را به حق برگزید، درهم آمیخته می شوید و در غربال آزمایش از هم جدا می گردید، آن گونه كه كفگیر، دیگ را به هم می زند، درهم زده می شوید، تا زیر و رو شوید و سابقینی كه دنبال مانده اند، جلو می افتند و آنهایی كه بر همه سبقت گرفته اند، دنبال می مانند ...» .

این سخن - كه به قول سید رضی چندان از فصاحت و بلاغت برخوردار است، كه زبان از بیان آن، عاجز است و هیچ انسانی به عمق آن نمی رسد (15) - نمایان گر این است كه انقلابی بزرگ در پیش است و جامعه باید زیر و رو گردد، حق و ناحق باید مشخص شود و آنهایی كه به ناحق جلو افتاده اند، باز گردند و آنهایی كه به ناحق، دنبال مانده اند، جلو بیفتند .

حكومت برای حضرت وسیله بود، نه هدف . آنهایی كه او را متهم به حرص و حسد می كردند، برخی دانسته و برخی ندانسته، كسی را هدف تیر تهمت قرار می دادند كه هم و غمی، جز احیای دین، امحای ظلم و تبعیض و اقامه عدل و داد نداشت .

چنانكه خودشان فرمودند:

«. . لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله علی العلماء ان لا یقاروا علی كظة ظالم ولا سغب مظلوم القیت حبلها علی غاربها و لسقیت آخرها بكاس اولها و لالفیتم دنیاكم هذه ازهد عندی من عفطة عنز» (16) .

«. . اگر حضور حاضران و قیام حجت، به وجود یاران و عهد و پیمانی كه خداوند از علما گرفته، كه بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم آرام نگیرند نبود، ریسمان خلافت را بر كوهان شتر آن می انداختم و آخرش را به جام اولش آب می دادم و می دیدید كه این دنیای شما در نزد من از عطسه ماده بزی خوارتر است » .

لازم بود حضرتش، در دوران حكومت خود، هرچند دورانش كوتاه و مشكلات آن سنگین و سهمگین باشد، الگویی از یك حكومت صالح، در برابر آیندگان قرار دهد; الگویی كه با گفتار و كردار حضرتش مشخص می شود و راه را برای آیندگان روشن می سازد . آنچه او درباره فلسفه حكومت بیان كرده، - هرچند در قالب نقد خلفای پیشین - الگوی قولی است و آنچه عمل كرده، الگوی عملی است، و مجموع آن، كارنامه ای است كه نمونه آن را هیچ كس جز در زمان پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله ندیده است .

از نظر آن حضرت، فلسفه حكومت، دفع تهاجم دشمنان، تامین امنیت راه ها و جاده ها، گرفتن حق ضعیف از قوی، تامین رفاه نیكوكاران و دفع شر بدكاران است (17) .

اینها حداقل خدمتی است كه یك حكومت باید برای مردم انجام دهد . چه; حاكم و زمام دار خود; آدم نیكوكار باشد و چه فاجر و بدكار (18) .

اما میان حكومت ابرار و حكومت فاجران، فرق بسیار مهمی است:

«اما الامرة البرة فیعمل فیها التقی و اما الامرة الفاجرة فیتمتع فیها الشقی ...» (19).

«در امارت و حكومت نیكو، پرهیزكار عمل می كند و در امارت و حكومت فجورآمیز، شقی و زیان كار بهره مند می شود ...» .

اكنون كه دوران خلافت علوی فرا رسیده، وقت آن است كه اهل تقوا پست های كلیدی را در دست گیرند برخلاف گذشته كه اشقیا حاكم شدند و جمع كثیری از راه حیف و میل بیت المال مسلمین، قارون های این امت گردیدند، همچون عبدالرحمان بن عوف!

3 . حاكمیت جور و باطل

حاكمیت جور و باطل با حاكمیت عدل و حق، دو طبیعت جداگانه دارند .

در حاكمیت جور و باطل، ممكن است كارهایی انجام شود كه مخالف جور و باطل باشد و در حاكمیت عدل و حق، ممكن است كارهایی انجام گیرد كه با عدل و حق مخالف است، ولی تفاوت این دو نوع حاكمیت این است كه اولی كارهای خلاف عدل و حقیقت را جذب می كند و دومی آن را دفع می كند .

نوریان مر نوریان را جاذبند

ناریان مر ناریان را طالبند

در دوران سه خلیفه، جور و باطل بر امت اسلامی سایه افكند، چنان كه حضرت علی علیه السلام هنگامی كه طلحه و زبیر بیعت شكنی كردند و با دستیاری عایشه فتنه جنگ جمل را به راه انداختند، امام فرمودند:

«الا و ان الشیطان قد ذمر حزبه، و استجلب جلبه، لیعود الجور الی اوطانه، و یرجع الباطل الی نصابه ... .» (20) .

«آگاه باشید كه شیطان، حزب خود را برانگیخته و سپاه خود را گرد آورده، تا ستم به جای خود باز گردد و باطل به اصلش رجوع كند ...» .

معلوم می شود خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام پدیده مباركی بوده كه جور و باطل مستقر شده را متزلزل كرده و آنها را از جایگاه خود خارج ساخته است، درحالی كه طلحه و زبیر می كوشیدند آنها را بر جایگاه خود استوار سازند و زمینه های تحقق عدالت و حقیقت را از میان ببرند .

جامعه ای كه به حاكمیت جور و باطل خوی گیرد، به رغم احساس رنج و تعب، به آسانی تن به عدالت و حقیقت نمی دهد، به همین جهت، حضرتش در شكوه از مردم زمان خویش می فرماید:

«ایها الناس انا قد اصبحنا فی دهر عنود و زمن كنود، یعد فیه المحسن مسیئا و یزداد الظالم فیه عتوا ... .» (21) .

«در روزگاری به سر می بریم كه مردم آن ستم كار و كفران كننده نعمت هستند . در این روزگار، نیكوكار، بدكار شمرده می شود و ظالم، بر سركشی خود می افزاید ...» .

پی نوشت:

1) فیض الاسلام، ترجمه و شرح نهج البلاغه، خطبه 3 .

2) او در این احتمال كه كل نهج البلاغه مجعول است، می گوید: «لانا نعلم بالتواتر صحة اسناد بعضه الی امیرالمؤمنین علیه السلام » ، (شرح نهج البلاغة، دار احیاء الكتب العربیة، ج 1، ص 8)، بنابراین از راه نقد متنی معلوم می شود كه تمام نهج البلاغه از امیرالمؤمنین علیه السلام است .

3) فیض الاسلام، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ص 50 .

4) همان .

5) همان .

6) فیض الاسلام، همان، خطبه 5، ص 57 .

7) همان .

8) فیض الاسلام، همان، خطبه 3، ص 46 .

9) همان، ص 50 .

10) همان، نامه 28، ص 898 .

11) همان، خطبه 5، ص 57 .

12) همان، خطبه 16، ص 66 .

13) آل عمران، آیه 61، و آیه مباهله .

14) فیض الاسلام، خطبه 16، ص 66 - 67 .

15) فیض الاسلام، ترجمه و شرح نهج البلاغه، خطبه 16، ص 67 «فیه مع الحال التی وصفنا زوائد من الفصاحة، لا یقوم بها لسان و لا یطلع فجها انسان » .

16) همان، خطبه 3، ص 52 .

17) همان، خطبه 40، ص 125 .

18) همان .

19) همان، ص 126 .

20) همان، خطبه 22 ص 81 .

21) همان، خطبه 32، ص 107 .

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    مهم ترین عامل شکستن بیعت مردم بعد از غدیر چه بوده؟
    مهم ترین عامل فاجعه بزرگ منا چیست؟
    پیوندهای روزانه
    وبلاگ نویسی



    آمار گیر وبلاگ
    آمار سایت
  • کل مطالب : 237
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 79
  • آی پی دیروز : 29
  • بازدید امروز : 83
  • باردید دیروز : 41
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 124
  • بازدید ماه : 1,201
  • بازدید سال : 3,402
  • بازدید کلی : 51,186
  • تولیدات وبلاگ

    روز شمار غدیر